Sunday, December 30, 2012

سکوت

سکوت
سکوت کلامی
سکوت ذهنی
سکوت قلبی

دو بار روزه ی سکوت گرفتم. یه بار سه روز و بار دوم هم سه روز نیت کردم اما دو روزشو گرفتم. هر دو بار تجربه ی جالبی بود. بار دوم برام خیلی سخت تر بود. اما کلن انگار بیش تر از این که برای خودم سخت باشه برای اطرافیانم سخت بود. با اعتراض مامان روز سوم رو روزه نگرفتم. برخوردهای آدم ها هم جالب بود.

شب ها دیر از دانشگاه برمی گشتم و چون صحبت نمی کردم به خواهرم اس ام اس می دادم که به تاکسی تلفنی زنگ بزنه و مشخصات و آدرس مبدا و مقصد رو بده. فکر می کنم یک یا دو شب این طوری برگشتم خونه. برخورد همراه با ترحم یکی از راننده ها هنوز یادمه. سنش زیاد بود. سعی می کرد مهربان باشه. سعی می کرد دلسوز باشه. با وجودی که قرار بود مرکز تلفن آدرس رو باهاش هماهنگ کنه دوباره ازم آدرس خواست. براش نوشتم. باز با مرکزشون تماس گرفت و آدرس مقصد رو خواست. لحنش با ترحم و تمسخر همراه بود. خیلی برام جالب بود. فهمیدم که وقتی کسایی که محدودیت هایی دارن از این برخوردها گله می کنن منظورشون چیه. هرچند من فقط یک برخورد محدود رو دیده م. آدم هایی هم بودن که سکوت باعث شد که عمق خردمندی و تواضعشون رو ببینم.

آخ که چقدر الان بهش احتیاج دارم. 
به سکوت
برای دیدن و برای بودن
چیزی که می خوام روزه گرفتن نیست.  نیاز دارم که توی دلیل حرف زدنم تجدید نظر کنم
نمی خوام برای دور بودن ازش دنبال دلیل بگردم
فقط می خوام باشه

....................................
امروز!ا
سپاس
از نیک خواهی مردمانی که
در کوتاهی یک مسیر 
 می گویند
برآمده از جان
برای اندکی دوست داشتن
برای اندکی گرم کردن
و برای بسیار زیستن
حاصل روزهاشان را قسمت می کنند
از پیرمردی که برایم
از زبان هایده
از حافظ
و از علی(ع)ا
گفت
که قانع، شاکر، در تلاش و متوکل باشم
و سپاس
از مهربانی
از مهربانی دوست
از مهربانی ایمن
مهربانی ای که آرام و گرمم می کند
مهربانی دوستان ِ «برای باقی ِ عمر»ا

Tuesday, December 11, 2012

منم بلبل می شم چه چه می خونم

 همان گونه(!) که آشکاره این رو موقع آلودگی هوا نوشته بودم و فکر می کردم که روی وبلاگ اومده اما نیومده بود. برای همین پس از چند روز:

من توی پاییز کم حرف می شم و مدام مواجه می شم با: «چرا حرف نمی زنی؟» ( از همین معلومه که باقی سال تلافیش رو در میارم) بنابراین اصلا برای خودم عجیب نبود که این جا هم نمی نویسم و یا می نویسم و منتشر نمی کنم. امروز هم اصلا قصد نداشتم که بنویسم اما!!!! یک کشف هیجان انگیز کردم
راستش فکر می کنم آلودگی هوا روم تاثیر گذاشته و چون از خونه بیرون نمی رم خیلی ناراحتم . یه دفعه همین جوری از سر کسلی با خودم شروع کردم خوندم : منم بارون می شم چیک چیک می بارم
بعد نمی دونم چرا یه دفعه موضوع رو جدی گرفتم و دنبال اصل آهنگ و متن کاملش گشتم و این است سرندیپ امروز!ا


از سایت صدای کودکی من! که خودش یه سرندیپ قلمبه محسوب می شه!ا
هنگامه یاشار بی نظیره!ا 


دیگه بلبل شدم باید سپاس امروزم بنویسم!ا
 ..................................
امروز!ا
سپاس از 
دم کردنی های کیسه ای
ویژه از بابونه که راستکی خواب آوره
و از نعناع با نبات