Friday, October 19, 2012

برای خودم

وقتی حس می کنم دارم یه کاری رو به خاطر خوشایند یه نفر دیگه انجام می دم حالم بد می شه
امروز به این فکر کردم
و فکر کردم که خود خودم باشم
اما بعد فهمیدم که احمقانه ست. خودمی که فکر می کنم توش راحتم یه پتوی کهنه ی کثیف که گرم نگهم می داره.
که بهش عادت کرده بودم
و دیگه نمی خوامش
این تلاش، این خطر کردن برای دیگری نیست. فقط و فقط به خاطر خودمه
آخیش
دیگه حالم بد نمی شه


............
امروز!ا
سپاس از
خانه ی گرم
در یک روز سرد
در میان همه ی اعضای خانواده
وعده های غذایی که در کنار هم خورده می شن
تعمیرات جزئی که با کمک هم انجام می شن
و جمله های بی نظیری که
در حال مرتب کردن گل های رز روی میز
خوردن صبحانه
عوض کردن لامپ
 برای یادآوری « تراکم خوشبختی» و مژده دادن ساعات لذت بخش در پیش رو، به زبون آورده می شن:ا
«الان این خونه هیچی کم نداره جز بوی ناهار که تا دو دقیقه ی دیگه بلند می شه »

No comments: